ضرب المثل از چاله در آمدن و به چاه افتادن

داستان ضرب المثل ها,معنی ضرب المثل های فارسی قصه ضرب المثل بیرون آمدن از چاله و افتادن در چاه بهتر از خلاص شدن از شر مشکل و داخل شدن به مشکل بزرگتر میباشد. در گلستان سعدی می گویند به سخنان یاران مشفق نکوهیده بود. سرم را در صحرای قدس گذاشتم و با حیوانات کنار آمدم تا اینکه اسیر فرنگ شدم و در سنگر طرابلس یا سربازانم از گل استفاده کردند. یکی از سران حلب که زمینه دوستی با ما داشت از آنجا گذشت و او را شناخت. گفت: این چه وضعی میباشد؟ گفتم: از مردم به کوه و دشت گریختم، چون از خدا نبودم. اندیشه کنید در این ساعت چه حالی داشتم که باید جلوی دوستانم به زنجیر می رفتم که با غریبه هایی در باغ به من رحم کردند و در ازای 10 دینار مرا از بردگی رها کردند و دختری را که باید با آن ازدواج می کردم را بردند. من؟ با مهریه صد دینار. کمی طول کشید. دختر بدخلق، جنگ طلب، سرکش و نافرمان بود. خیلی طول کشید تا باختم و لذتم از بین رفت.زن بد در منزل مرد خوب هم در این دنیاست، برزخش زنهار از این زن بد میباشد، زینهار و قنا، آزار جهنم! پشتیبان با زبانی کنایه آمیز گفت: مگر تو همانی نیستی که پدرم از فرنگ خرید، گفتم: آری من فرنگم را به ده دینار خریدم و صد دینار در دست او گرفتم. .

مطلب پیشنهادی

ضرب المثل همین بخشیدن‌ها مرا به این روز انداخته!

ماجرای ضرب المثل این عفوها مرا به این روز رساند. از حافظ شیرازی پرسید. وقتی …